فرق من و تو:
گفتی عاشقمی ، گفتم دوستت دارم.
گفتی اگه یه روز نبینمت میمیرم ، گفتم من فقط ناراحت میشم.
گفتی من بجز تو به کسی فکر نمی کنم، گفتم اتفاقا من به خیلی ها فکر می کنم.
گفتی تا ابد تو قلب منی ، گفتم فعلا تو قلبم جا داری .
گفتی اگه بری با یکی دیگه من خودمو می کشم ، گفتم اما اگه تو بری با یکی دیگه ، من فقط دلم میخواد طرف رو خفه کنم.
گفتی ... ، گفتم... .
حالا فکر کردی فرق ما این هاست؟ نه!
فرق ما اینه که: تو دروغ گفتی، من راستشو.
از دریا پرسیدن عشق چیست ، گفت: خشکیدن ...........
از گل پرسیدن عشق چیست، گفت:پرپر شدن ............
از زمین پرسیدن عشق چیست، گفت: لرزیدن ...........
از آسمون پرسدین عشق چیست، گفت: باریدن...........
از انسان پرسیدن عشق چیست،ناگهان ندایی از درونش گفت : جدایی
جلسه محاکمه عشق بود
و عقل قاضی ، و عشق محکوم ....
به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت ولی همه اعضا با او مخالف بودند قلب شروع کرد به طرفداری از عشق ، آهای چشم مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی ، ای گوش مگر تو نبودس که در آرزوی شنیدن صدایش بودی وشما پاها که همیشه رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با او مخالفید ؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در جلسه ماندند عقل گفت: دیدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا هنوز از او حمایت میکنی !؟ قلب نالید و گفت: من با وجود عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل را تکرار میکند و فقط با عشق میتوانم یک قلبی واقعی باشم .
مطالب قشنگی بود .