من کلبه خوشبختی ترا روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد . برایت سایبانی از جنس پناه پروردگار خواهم ساحت و قشنگترین لحظه هایم را به پای ساده ترین دقایقت خواهم ریخت تا باز هم بدانی که من عاشقترین پروانه ات بودم.مجنون ترین دیوانه ات هستم و چه بخواهی چه نخواهی در خانه ات خواهم ماند و با عاشقانه ترین لهجه ای که یک لیلای با وفا سالها زیر سایه خورشید در صحرا آموخته است با یک سبد آرزوی در حال رسیدن و سرخ ترین حس پروازی که یک پرستوی مهاجر دارد ......تو را دوست خواهم داشت.
درود بر مردان مردی چون شما اشعار قشنگی
معلومه بد جوری عاشقی . امیدوارم به عشقت برسی مرد عاشق . مطالبت بسیار زیباست.